سوگند نوشته

هر چه از دلم بر آید بر این وبلاگ نشیند!

سوگند نوشته

هر چه از دلم بر آید بر این وبلاگ نشیند!

معجزه


منو راهی کن بسوی روشنی

بذار باتو زیرو رو شه زندگی

توی چشم من نگاه کن و ببین

تویی بهترین دلیل عاشقی

تو نفس میکشی تو ثانیه ها

شب من همرنگ رویای توئه

روز من با اسم تو شروع میشه

ادامه مطلب ...

تولدم مباااااااااااااااااارک!

با سلام گرم تابستونی تقدیم به همه ی دوستای گلم می خاستم یه خبری بهتون بدم

فردا تولدمه منم خاستم کیکشو بزارم اینجا تا گل های مهربون و خوشگلی که میان اینجا شیرین کام بشن

با آرزوی بهترینه بهترین ها برای شما مهربوناااااااااااااا


امیدوارم

امیدوارم جز اونایی باشی که اگه یکی از پشت چشاتو گرفت ، فقط یه نفر تو ذهنتون بیاد ، نه چند نفر !‬

این ادما

اینا که تو خیابون راه میرن و یهو با خودشون میخندن.
آدمایی ان که با خاطره هاشون زنده ان
دیوونه نیستن فقط یکم خسته ان ..!

....

از خنده های دوست تر داشتنیت / تا دوست داشتن های خنده دارم .......
از به درد نخوردگی های روز به روزم
تا درد های کشدار ِ رژیمی ات / که آغوش به آغوش دنبال ِ مسَکن است
از این همه اصالت ِ بی کسی هایم / تا محبوبیت بورژوایی ِ تو
تمام اینها یعنی فاصله ...
حتی اگر بر روی یک میز / به زور قهوه ای / گِرد آمده باشیم
خودت را نگه دار / خودم را رها می کنم ....
این برخورد ها / جز تصادف / به هیچ آینده ی درهم رقم خورده ای ختم نمیشود
هومن شریفی

در من ته نشین نمیشوی...


3.jpg

 ثانیه ها که میروند دنبال هم

من میمانم و خیال تو

و تو که دور تر از من

 دور تر از هر آنچه در خیال میپرورانم

ایستاده ای خموش

باد که میوزد آرام

بوی تو در لحظه هایم می پیچد

و لبخند بر لبان خشکیده ام برق میزند

تو بامنی

تو در منی

تا هر کجا که میخواهی برو

دور  باش به خیال خود

ولی در من ته نشین نمیشوی

هرگزهرگز

این را بدان تا ابد...