سوگند نوشته

هر چه از دلم بر آید بر این وبلاگ نشیند!

سوگند نوشته

هر چه از دلم بر آید بر این وبلاگ نشیند!

روزهای استراحت یا خانه نشینی!

سلام 

به همه ی دوستای خوبم 

به همه ی اونایی که من رو مفتخر میکنن و به کلبه ی کوچیکم سر میزنن 

سلام به روی ماه همتون امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید 

این روزای زندگیم یه جورایی برای خاص هستن  

چون بیاد ندارم چنین روزایی رو توی این پانزده سال گذشته تجربه کرده باشم 

از وقتی که چشم باز کردم و پامو تو کلاس اول گذاشتم تا همین یک ماه پیش که کارشناسیم با لطف خدا تموم شد همیشه یه فکر و انگیزه ای داشتم که ترم بعد داره میاد سال بعد داره میاد و همیشه یه دلمشغولی ای بودش برام مبحث ادامه ی تحصیلم، ولی تو این یک ماهی که درسم تموم شدش حس میکنم کار خاصی برای انجام دادن ندارم و یه جورایی فاز خاصی تو زندگیم حس نمیکنم تا اینکه ببینم خدا چی میخواد و ادامه ی زندگیم چطور رغم میخوره 

حالا متوجه شدم که آدم وقتی یه موقعیتی رو تجربه نکرده برای حس کردنش لحظه شماری میکنه ولی وقتی بهش دست پیدا کرد تازه میفهمه که این هم یه پله بوده که ازش عبور کرده و باز هم باید منتظر عبور از پله های بعدی باشه  

و من حالا منتظر رخ نماییه پله های بعدیه زندگیم هستم 

برای شما هم آرزوی بهترین تجربه های ممکن رو دارم  

 

.....

هر که در این بزم مقربتر است 

جام بلا بیشترش میدهند