سوگند نوشته

هر چه از دلم بر آید بر این وبلاگ نشیند!

سوگند نوشته

هر چه از دلم بر آید بر این وبلاگ نشیند!

چند تا عکس جدید از من

سلام سلام 

یکی از خوبی های شمالی بودنم اینه که با طبیعت و زیبایی هاش بیشتر دم خور میشم  

سعی میکنم با گرفتن عکس ازشون حسابی استفاده کنم  

امیدوارم خوشتون بیاد   

حال من خوب است اما با نظرات شما بهتر میشوم

 

 

بهار توی باغ خاله 

خدا جونم بابت همه چیزت بینهایت بار ممنون

سلام به روی ماه همه شما مهربون ها که مثل همیشه بهم افتخار دادید و پیشم اومدید 

خب این یک هفته ای که گذشت خیلی با داستانم مشغول بودم 

استاد یه طرح داده بود که باید دو ساعت از بعدظهر یک زن خانه دار رو می نوشتیم  

خیلی تلاش کردم و بالاخره دیروز بعد یک ماه تلاش بردمش،خوندم، و نقد شدم، کامل شد میزارمش اگه دوس داشتید بخونید (استاد دلگرم هم که مثل همیشه آدم رو دلگرم میکنه) مخصوصا وقتی که بهم گفت میتونستی یکم به گذشته بری گفتم استاد شما قبلا گفته بودید ماها نباید فعلا به گذشته شخصیت بریم گفت نه تو دیگه میتونی منم انقد ذوق کردم تو دلم که نگووووووووووبعدش هم گفت درباره طرح مرد تنها در شهر  دوس دارم دو تا از بچه ها به شکل یادداشت روزانه این رو بنویسند که باز اسم من رو گفت و من بازززززز

خیلی دوس داشتم دیروزو در کل و خوشحالم که میتونم بنویسم، راستی چهارشنبه هم امتحان زبان دارم برای این ترم که برام دعا کنید ممنون میشم

راستی یادم نرفته که عکاسی رو چقدر دوس دارم پس این عکس هم در راستای این یکی علاقم   

پارک ملت مشهد پاییز90

 

 

 

تابستان 92سقالکسار  

  

گوش شیطان کر حال من خوب است...:) اما با شما بهتر میشوم:)

سلام به روی ماه همه ی مهربون هایی که چشمای نازشون رو میهمان سوگند نوشته من میکنن 

البته خودتونین صاحب خونه هستید ها 

این روزها چقدر حالم خوبه 

هر کسی ازم میپرسه چطوری میگم عالی ام عالیییییی    

    قبلنا فک میکردم خوشحالی و شادی فقط منحصر به دوران کودکی هست چون آدم هیچی حالیش نیست 

ولی حالا که میبینم حالم خوبه انقدربر فرضیه خودم خط بطلان میکشم(اوف چه فیلسوف شدم برا خودم) 

خب الان که این حس رو تجربه کردم پی بردم آدم وقتی میتونه حال خوب رو تجربه کنه که بدونه داره چیکار میکنه نه اینکه الکی الکی زندگی کنه  

مثلا تو این یکی دو هفته این دوستام که باهام چت کردند، بهم پیام دادند و بهم زنگ زدندیا هر طوری یادم کردند خیلی تو حال خوب من موثر بودند قربون معرفتشون بشم من(مریم ع،مریم ج،زهرا ز،زهرا ن ،نسیبه،ام البنین ،متین،عاطفه،نسترن،کبری،فرزانه،ملیحه،مهناز،ساناز،شقایق،مائده،لیلا ،تارا،شیوا...و غیره) 

واقعا بیشتر درک کردم که داشتن دوستای خوب چقدر حال آدم رو عالی میکنه خدایا بابت همه ی این چیزای خوب ازت ممنونم هزاران بار،اینکه با ذوق و شوق تمام داستان مینویسم یا عکاسی میکنم چقدر حالم رو خوب میکنند،اینکه روابطم رو مدیریت میکنم ولشون نمیکنم رو خیلی دوست دارم  

من دوست داشتن رو خیلی دوست دارم چون بهم ثابت میکنه لااقل قلبم هنوز سالم کار میکنه 

چقدر استاد های مهربونم رو دوست دارم که هنوز من رو قابل میدونند و باهام در ارتباطند(عزیزانی چون خانم پاکدامن پر انرژی و مهربان،آقای کشاورز مهربان،آقای معرفت عزیز، خانم صابری با معرفت و مهربون و استاد داستانم آقای دلگرم که خیلی ماهه) راستی خوانواده ی عزیزم بابا و مامانم و همه ی اون مهربون هایی که کنارم دارمشون همه و همه توی حال خوش الانم دخیل هستند که از همشون ممنونم دنیا دنیاااااااااااا 

  

این عکس هم در راستای علاقم به عکاسی 

  

اینبار عکاسانه بروز می شوم:)

سلام دوستان 

از اونجا که علاقه ی شدیدی به عکاسی دارم و عکس های زیادی هم دارم  

دلم خواست که این بار به بهانه ی نمایش دو تا از عکس هام بروز کنم 

خب باید به دلم به علایقم بها بدم که غصه نخورن دیگه   

دیگه خوبی و بدیشون رو به بزرگی خودتون تحمل کنین

 

 

 

  

 

 

 

 

این عکس رو بهار امسال وقت نشا شالیزار گرفتم نزدیک خونه یکی از دوستام هستش 

 

 

  

 

 

این یکی رو هم تو باغ خالم اوایل پاییز انداختم

 

 

 

به بهانه یلدا

سلام به دوستای گل و ماهم اومدم که یلدا رو به تک تک شما مهربون ها تبریک بگم و بهترین ها رو براتون آرزو کنم 

بعد نوشت  

خوشحالم که تو این شب خوب کنار خانواده عزیزم بودم و با هم خوش گذروندیم و اینکه برای اولین بار خاله ها تو خونه ما جمع شدند برام خیلی خوشایند بود و قسمت بهتر ترش این بود که خاله و شوهر خاله ی عزیزم همراه دختر خاله کوچیکم ستایش تا فردایی بعدظهر خونه ما بودند و حسابی فاز داد فقط حالگیریه شب یلدامون خراب  شدن هندوونه بودش که اون رو هم به بزرگیه خودمون بخشیدیم

راستی تصمیم نداشتم که عکس خاصی بزارم تو وبم همینطوری الان تصمیم گرفتم عکس سفره و سبزی پلویی رو که پختم بزارم لذتش رو ببرید