سلام به شما که الان اینجا هستید، خوشحالم و مفختر، خب یکم از خودم میگم،
سوگند هستم. متولد بیست و هشت خرداد، خردادی ترین سوگندی هستم که تا بحال دیدید،
یک دختر شمالی که عاشق عکاسی و داستان نویسی و کارای هنرمندانه ام.
کتاب میخونم چون بنظرم یکی از مفید ترین کارهایی هست که آدم میتونه انجام بده.
توی سر رسید خاطره هر روزم رو می نویسم(چند سالی میشه)چون از نوشتن سیر نمیشم حالا به هر مدلش.
دوست زیاد دارم،و زیاد هم دوسشون دارم. یک سوگند شیطون و فعال هستم که همیشه سرش به یه کاری گرم هست و ... اگه میخواید بیشتر منو بشناسید پست هام رو بخونید
، امیدوارم خوشتون بیاد، و اگه انتقادی داشتید روی چشمم نظر بزارید تا بشنوم
ادامه...
یادت باشد باران چتر نمی خواهد رفیق پا می خواهد که با تو بتواند خیس شود و ازین تری ملموس زندگی نترسد و ازین خیسی عاشقانه نهراسد و آغوش باران را با تو پذیرا باشد با تمام تمام وجودش
[گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل]
[گل][گل]
[گل]
وای باران باران!!!!شیشه پنجره را باران شست
اما ..........
چه کسی نقش تو را از دل من خواهد شست
یادت باشد
باران چتر نمی خواهد
رفیق پا می خواهد که با تو بتواند خیس شود
و ازین تری ملموس زندگی نترسد
و ازین خیسی عاشقانه نهراسد
و آغوش باران را با تو پذیرا باشد
با تمام تمام وجودش
خیلی زیبا بود ممنون از حضور زیباتون
به به
مرسی از حضورت عزیزم
khodaya dastam b asemanat nemiresad ama u k dastat b zamin miresad bolandam kon
مرسی از حضورت عزیزم